کد مطلب:28497 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:108

سخنرانی امام، هنگامی که فرستادگانش باز آمدند












2205.الأمالی- به نقل از اسماعیل بن رجاء زبیدی-: چون فرستادگان امیرمؤمنان از نزد طلحه، زبیر و عایشه- كه ندای جنگ را سرداده بودند-، بازگشتند، به پا خاست، خدا را سپاس و ثنا گفت و بر محمّد و خاندانش درود فرستاد و سپس فرمود:

«ای مردم! من بسیار ملاحظه كردم كه این گروه، حرمت نگه دارند یا بازگردند.آنان را به جهت پیمان شكنی سرزنش كردم و طغیانگریشان را به آنان گوشزد كردم؛ ولی پاسخی ندادند. بدانید كه از من خواسته اند برای زد و خورد، آماده شوم و بر نبرد، شكیبایی كنم و گفته اند كه تو به خودت درباره [ پیروزی بر ]فرزندان قهرمان ما امید بیهوده می دهی. مادرانی كه فرزندی برایشان نمانده، بر آنان بِگریند! تا بوده ام، از جنگ نترسیده ام و از ضربت تیغ نهراسیده ام.من به وعده یاری، نیرومندی و پیروزی پروردگارم دل بسته ام و به پروردگار خود یقین دارم و در كار خود، هیچ شك و شبهه ای ندارم.

ای مردم! به راستی كه مرگ از [ آن كه در میدان جنگ] ایستاده، در نگذرد و فرار كننده، آن را ناتوان نسازد. از مرگ، چاره ای نیست. آن كه نمیرد، كشته می شود، و برترین مرگ، كشته شدن [ در راه خدا] است. سوگند به آن كه جان فرزند ابوطالب در دست اوست، هزار ضربه شمشیر بر من، آسان تر است از مردن در بستر.

شگفتا از طلحه! خودش [ مردم را] بر پسر عفّان (عثمان) تحریك كرد و وقتی او كشته شد، از روی میل، دست بیعت به سوی من دراز كرد و سپس بیعت مرا شكست و با این كه [ خود] ستمگر است، نوحه سرایی بر پسر عفّان را آغاز كرده است و آمده و از من، خون عثمان را می طلبد.

به خدا سوگند، آنچه درباره عثمانْ واقع شد، از این سه حالْ بیرون نیست: یا این كه عثمانْ ستمگر بود، آن گونه كه طلحه به هنگام محاصره و یورش بر او ادّعا كرد.پس می باید قاتلان عثمان را یاری كند و یاری كنندگانش را دور سازد؛ و اگر عثمان در آن حالْ مظلوم بود، سزاوار بود كه طلحه همراه وی باشد؛ و [ سومْ این كه] اگر طلحه در ستمگری یا مظلومیت عثمانْ تردید داشت، سزاوار بود كه از او كناره گیرد و در خانه خود بنشیند و از مردم، كناره جوید.

طلحه هیچ یك از این سه كار را انجام نداد.همو بارها با من دست بیعت داد و پس از چندی بیعت را شكست. بار خدایا! او را بگیر و مهلتش مده.

آگاه باشید كه زبیر، پیوند خویشاوندی مرا بُرید و بیعتم را شكست و در برابر من جنگ به راه انداخت.او خود می داند كه بر من ستم كرده است. بار خدایا! آن گونه كه خود صلاح می دانی، مرا از [ شرّ] او حفظ فرما».[1].









    1. الأمالی، طوسی: 284/169.نیز، ر.ك: نهج البلاغة: خطبه 174.